** آغــــــــوش سپیـــــــــد **
" بستری" به بیمارستان میروم **** "..." حوصله ام که سر میرود **** "مسیر پرواز" شاید دیشب شعری گفته ام **** "مرور" روز از نو شروع میشود هر روز آرزو میکنم مارمولکی گنده، ***** شغلم را نمی دانم! *****
در دست های تو در دست های توبه خواب میروم، در دست های تو،.... لای نی لبک انگشتانت صدا میشوم، و فریادم میرسد به گوش های کرِ عشق ای همیشه در من ، در دست های تو ، تابستان را جرعه جرعه نوشیدم و هیچ زمستانی سردم نکرد دست هایت را به من ببخش. خاطره های سوخته زمان گذشت و 1385 خاطره به سر مشق های کهنه ی زندگی اضافه شد،فاصله ها در پستوی خاطرهایمان رشد کرد و فرصت عاشق شدن و عاشق ماندن ،از برگه های تقویم گرفته شد ومن .... در 29 اسفند- 1385 بار قسم خوردم دوستت دارم و تو .... تنها ، نگاه کردی فریاد از خاطره های سوخته با تو چیزی کم ندارم،بهشت و من می خوام چیکار تو بوی سیب و گندمی،بذار دلم خطا کنه دوستان عزیز علاقمند به ترانه های جدید بهار می توانند برای دیدن آنها علاقه مندان به نثر های معنوی می توانند با کلیک روی آیکون زمزمه ها که در سمت راست همین صفحه است به آنها مراجعه کنند. نظر یادتون نره تولدتان مبارک،شما که متولد فصل سپید زمانه هستید شما که در یخبندان روزگار ،اولین گریه هایتان را به زندگی هدیه دادید شما عشق را،عاشقانه می فهمید چون قلب های گرمتان از همان آغاز سرما را لمس کرده ومغلوب خود ساخته است امیدوارم سرنوشت شما همانند فصل تولدتان سپید باشد. دی : آغاز عشق بهمن : بلوغ عشق اسفند : پایداری عشق می خواهم چشمانم آنقدر سیاه شوند که زندگی به حالم گریه کند حالم به هم میخورد از این همه روشنایی محدود و مصنوعی شب از راه میرسد ومن مرگرا از لای ملحفه های چروکیده زندگی در آغوش می کشم. کدام ترانه را بخوانم برای ابتدای آبی جشمانت من محکوم به دردم ، خدا بهتر می داند کدام ترانه کفر است . خدا هر شب روی دفتر ترانه ام می بارد و من هر شب متولد می شوم ، جشمانت را نشان بده به کبودی استخوان های عاشقم جشم های تو ابتدای خداست و من دوستشان دارم حتی وقتی زیر دستهای زمانه شلاق میخورم این اولین تنفس من در ریه های خورشید است و تو ....وسلام به تمامی دوستان خوبی که با وجود سر نزدن های من، بازم میان و به من منت میذارن
با تاخیر برگشتم، اما الان مطلبی نیس که بذارم ولی...
به زودی دست پر بر میگردم
به همه شما هم سر میزنم
حتما
تا شعرهایم را بستری کنم!
چند روز است از دهان کلمه هایم خون می پاشد
روی فقرات کاغذها.
اتاقم غرق میشود!.
که امروز چشمانم مسیر پرواز پرنده ها را
حدس میزنند.
تا آدمها کهنگی شان را مرور کنند!
آه...
آدمها ورژن جدیدی ندارند!.
گوشه ی اتاقت اتراق کند،
تا ترست را میهمان آغوشم کنی!!
شغل!
اما، اهل حساب و کتابم
سرم، شاگردهای کلاس اولی را
یاد صفــر می اندازد!
سرپوش!
فرصت که میکنم
شعری قاب می گیرم
تا روی یکی از ترک های قلبم،
سرپوش بگذارم!
بذار جریمه ام بکنن،واسه یه کم سیب و انار
سر دو راهی بمونه ،دوباره اشتبا کنه
به صفحه ترانه ها که آیکون آن درسمت راست صفحه است مراجعه کنند
و اگر شخصی قصد استفاده هنری از آنها را دارد می تواند با شماره تماسی
که در قسمت شناسنامه نوشته شده تماس بگیرد.