سفارش تبلیغ
صبا ویژن

** آغــــــــوش سپیـــــــــد **

دلم می خواد گریه کنم
وقتی پر پرنده ها رو می شکنن
وقتی با کندن گلا
پروانه رو خط می زنن

پرنده های آهنی تو آسمون
اما قناری تو قفس زندونیه
پاک نمی شه خاطره ی تبر تو ذهن جنگلا
بازم تن سبز درختا خونیه

بیا و دستاتو بذار تو دستای عاشق من
تا نذاریم مزرعه مون فنا بشه
من نمی خوام که خونه های آهنی
تو دلای شیشه ایمون بنا بشه

پرنده هم سهمی داره
تو آسمون مزرعه
ما می تونیم بهش ندیم
اما خداش نمی گذره

معنی نداره آدما
رو حرمتا پا بذارن
باید میون حرفاشون
به جای «من» ما بذارن


 


نوشته شده در پنج شنبه 86/2/20ساعت 2:52 عصر توسط بهــار چابـوک| نظرات ( ) |