** آغــــــــوش سپیـــــــــد **
غریبه بودی اما من من از تو پُرتر از دیروز! من و تو روز شب بودیم بگو، تقصیر کی بوده تلاقی، اشتبا بود و
تقدیم به اونا که عشق و بیراهه رفتن!!!
ردپای روشن دوستانمو روی ماسه های جغرافیای ترانه به انتظار می شینم
همیشه آشنای تو
تو سهم من نبودی و
تمام من، برای تو
تو از من، خالیه هر روز!
من از تو گرم تابستون!
تو اما سردی ِتن سوز!
نبود امکان همراهی
اگر چه راه پیدا بود
من و تو گرم گمراهی!
که تو فال هم افتادیم!
چی باعث شد، نبینیم و
ندیده دل به هم دادیم؟!
جدایی، بهترین راهه!
دیگه تاول زدن بسه
تو این تقدیر بیراهه!
نوشته شده در یکشنبه 88/8/24ساعت
10:49 عصر توسط بهــار چابـوک| نظرات ( ) |